این موجود دوپا

مردم می شناسیم خودمان را هم شاید

این موجود دوپا

مردم می شناسیم خودمان را هم شاید

به بهانه ی سالگرد استاد فریدون مشیری ؛ با چند روزی تاخیر

 

بگو به آنکه دل از بار غم گران دارد...

دو چهره است که همواره این جهان دارد

یکی عیان و دگر چهره در نهان دارد.

یکی همیشه به پیش نگاه ما پیداست.

که با تولد مرگ

که با طلوع غروب

که با بهار بهشت آفرین خزان دارد.

یکی همیشه نهان است اگر چه در همه جا

به هر چه در نگری با تو داستان دارد!

نه با تولد مرگ

نه با طلوع غروب

نه با بهار خزان

که هر چه هست در اوعمر جاودان دارد!

تورا به چهره پنهان این جهان راه است

نه از فراز سپهر

نه از دریچه ماه

نه با کمان وکمند

نه با درفش وسپاه!

همه وجودت از آن بی نشان نشان دارد

جهان چو گشت به یک چهره جلوه گر ز نخست

نگاه چاره گر چهره آفرین با توست

نگاه توست که رنگ دگر دهد به جهان

اگر که دل بسپاری به "مهر ورزیدن"

اگر که خونکند دیده ات به "بد دیدن"

امید توست که در خار زار کوه کویر

اگر بخواهد صد باغ ار غوان دارد

دلت به نور محبت اگر بود روشن

تو را همیشه چو گل تازه وجوان دارد

بر آستان هنر گر سری فرود آری

چراغ نام تو هم جاودانه جان دارد.

نه آسمان نه ستاره نه کهکشان نه زمان

تو چهره ساز جهانی تو چهره ساز جهان!

هر آنچه می طلبی از وجود خویش بخواه!

چگونه با تو بگوید؟

                          مگر زبان دارد!

  

سپاس از علی برای حسن انتخابش 

نظرات 5 + ارسال نظر
مهدی یکشنبه 9 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:36 ب.ظ http://spantman.blogsky.com

ناصحم گفت به جز غم چه هنر داد عشق
گفتم ای ناصح عاقل هنری بهتر از این
وبلاگ خوبی داری
موفق باشی

فرهنگ یکشنبه 9 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:57 ب.ظ http://www.lllfarhanglll.blogfa.com

چشم صنوبران سحر خیز

بر شعله بلند افق خیره مانده بود .

دریا، بر گوهر نیامده ! آغوش می گشود .

سر می کشید کوه،

آیا در آن کرانه چه می دید ؟

پر می کشید باد،

آیا چه می شنید، که سرشار از امید،

با کوله بار شادی،

از دره می گذشت ،

در دشت می دوید !

***

هنگامه ای شگفت ،

یکباره آسمان و زمین را فرا گرفت !

نبض زمان و قلب جهان، تند می تپید

دنیا،

در انتظارمعجزه ... :

خورشید می دمید !

میلاد چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:23 ب.ظ

دم فریدون گرم که تا حالاش به ما حال داده
به منو دوروریام دوتا بال داده ! لطفا از نوشته های خودتم بزار تا استفاده کنیم.

عاطفه پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:11 ب.ظ

وجود من که از جهان و هر چه در آن است تهیست.چگونه زیبایی هایش را احساس کنم؟

جواب پرسش شمارو فک کنم خانوم قلی زاده توی پست اخیرشون داده باشن

...قشنگ یعنی چه؟
-قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق تنها عشق
تورا به گرمی یک سیب میکند مانوس
و عشق تنها عشق
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن

مرا به وسعت اندوه زندگیها برد...

...دچار باید بود

فرهنگ یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:37 ب.ظ http://www.lllfarhanglll.blogfa.com

وای چه پست شاعرانه ای شده خیلی عالیه دلم می خواد تو دانشگاه یه جایی باشه که یه مدت از وقتی که دانشگاهیم رو همین طوری از شعر و تعابیر شاعرانه بگیم خیلی به قوه ی تفکر و تخیل آدم کمک میکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد